رادین رادین ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

رادین دردونه

شیطنت های دردونه و کارهای جدیدش

1391/10/11 15:33
1,803 بازدید
اشتراک گذاری

 آقا رادین امروز حدود یک متر چهار دست و پا راه رفت وقتی هم که میخواد بشینه روی یه دستش تکیه میکنه. پشتکارشو که میبینم چطور برای یادگیری زحمت میکشه و اگر نتیجه نده دوباره تکرار میکنه تا به هدفش برسه کلی ذوق میکنم. ای کاش ما آدم بزرگام مثل بچه ها بودیم. منو باباییشم کلی تشویقش کردیم اینقدر با باباییش دنبال هم رفتن که از نفس افتاده بودن رادینی که اصلا به اسباب بازیاش نگاه نمیکرد سر خودشو با اونا گرم کرد که با باباش بازی نکنه هرچی باباییش میگفت بیا بازی انگار نه انگار خودشو لوس میکرد که من قربون صدقش برم.                             

                          

دستشو به روروئک. میز یا حتی منو باباش میگره که رو پاهاش بلند بشه.خودش به تنهایی تا روی زانوهاش بلند میشه.

وقتی از ته دل میخنده سکسکه میکنه؟؟؟نمیدونم چرا اینطوری میشه!!!

لب و بینیشو جمع میکنه چین میندازه.

جدیدا هم یاد گرفته گاز میگیره هر چی منو باباش میگیم نکن بازم از یادش نمیره.

آب دهنشو ته گلوش نگه میداره حالت قرقره کردن صدا در میاره.

باهاش که صحبت میکنیم با زبون خودش جوابمونو میده.                                                    

وقتی براش نانای نای میخونیم رو حالت چهار دست وپا میره خودشو به دو طرف یا جلو عقب تکون میده.

موقعی که از مزه ای خوشش بیاد دست میزنه که بهش از اون غذای خوشمزه بدم.

برای اینکه بهش توجه کنیم ادای سرفه در میاره البته این کارشو از نوزادیشم میکرد.

بعضی تبلیغات هم توجهشو جلب میکنه توی هر حالتی که باشه به سمت تلویزیون بر میگرده.

امروز دایی نخودی دردونه که تصمیم گرفته دوباره جایگاه قبلیشو پس بگیره داداشی رادین باشه. به من زنگ زده سلام آجی رادین خوبه: من:بله آجی جون خوبه. دایی نخودی: امروز  توی مهد مربیم بهم جایزه داده یه سرباز خوشگل اومدی خونمون نشونت میدم کار نداری گوشیو میدم مامان خدافظ من:خداحافظ گفتم تو تا اون موقع سالم نگهشدار تا من ببینم.                                                                     

وقتی گلدون زیر این میز باشه دردونه خودشو به اون میرسونه. 

        رادین دردونه

میکشتش پایین خودشم از افتادنش میترسه چشماشو میبنده.

        رادین دردونه

حالا با خیال ر احت روی فرش تکونش میده.

        رادین دردونه

با دستو پا گرفتتش فرار نکنه!!!

        

در آخرم که با مظلومیت به من نگاه میکنه یه موقع چیزی بهش نگم.

آخه مگه من دلم میاد حرفی بزنم مامانی جونم.

        

        

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

هیراد و عمه لیلاش
11 دی 91 9:35
*سلام ، ایام بر شما خوش * من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها به رای شما نیاز دارم لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد منتظرکمکتون هستم دوستای خوبم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
رضوان مامان رادین
12 دی 91 23:48
عزیزم ماشاا.. چقدر این دوردونه ناز و خوردنیه


مرسی مامان رادین جون
مامان فائزه
13 دی 91 12:19
سلام رادین کوچولوی ناز
میخوای دوستای زیادی داشته باشی و باهاشون ملاقات کنی تو جشناشون شرکت کنی و با هم بزرگ بشید
پس به سایت فرشته های سال 91 بیا و اونجا عضو شو بیا خودت میبینی ...
دوستت دارم
http://ninihaye91.niniweblog.com


حتما بهتون سر میزنم
شقایق(مامان محمد ارشان)
13 دی 91 18:05
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام
من شقایق هستم
ازبلاگتون دیدن کردم...
بابت داشتن چنین نینی نازی بهتون تبریک میگم دوست من
خوشحال میشم به منو پسرم سر بزنی!
محمدارشان منم متولد91 هست


ممنون نظر لطفتون حتما به وبلاگ محمدآرشان سر میزنم.