عکس های شب چله رادین دردونه من...
آخرین عکس در پاییز 91
امسال تصمیم گرفتیم یکجا بریم چونکه سال قبل اول خونه پدرجون رفتیم بعدش خونه مامانی چه ترافیکی بود منم که باردار بودم کلی کلافه شده بودیم ساعت 11 شب رسیدیم از شب چله هم چیزی نفهمیدیم. ساعت 3 راه افتادیم چنکه پنجشنبه بود بازم ترافیک داشتیم ولی خوب با این حال زودتر رسیدیم رادین که دایی نخودیشو دیده بود شیطنتاش بیشتر شده بود با کدو و هندونه های بیچاره کلی بازی کردن مامانی بعد بازی این دو تا وروجک کدورو شست و آماده کرد برای شام هم سبزی پلو با ماهی آماده کرده بود عاشق دست پختشم هرچی میخورم سیر نمیشم اولین شب یلدا با حضور رادین عزیزم کنار کسانی که دوستشون دارم خیلی خوش گذشت ولی آخر شب داشتم به رادین سوپشو میدادم که یه لحظه رومو برگردوندم چرخید و دهنش خورد به پله ای که تو خونه بود دیگه حالمو نمیفهمیدم خیلی گریه کرد گفتم نکنه خدایی نکرده دندونش شکسته وقتی خونو دیدم ترسیدم با آب شستشو دادیم لبای بچم ورم کرده بود خدارو شکر دندوناش سالم بود به خیر گذشت.
وروجک مامان پاهاشو گذاشته رو مبل هویج میخوره.
قربونه اون لباش برم که ورم کرده (مامانی منو ببخش پسرم)
فردا شبش هم رفتیم خونه دایی دوردونه اونجا هم کلی شلوغ کاری کرد.